خدایا!!!
گرمی دستانت آن چنان خوابم کرد که فراموشم شد قلبی که بشکستند
سرخی لبهایت آن چنان رامم کرد که مثال مجنون بار سفر را بستم
زهر آن چشمانت آن چنان خوابم کرد که دگر از غم تو بگسستم
رفتم آرام و بی کس به غریبه دل بستم
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۸۶/۰۱/۳۰ ساعت 16 توسط عباس
|